جدول جو
جدول جو

معنی صواب نمای - جستجوی لغت در جدول جو

صواب نمای
(فُ)
راست نماینده. هدایت کننده به راست. درست نماینده. آنکه یا آنچه صواب را بنماید: بر ضمیر صواب نمای صاحبقران سعادت انتما خطور نمود. (حبیب السیر چ 1تهران ص 124). به اقتضای رأی صواب نمایش میسر. (حبیب السیر چ 1 تهران ج 3 ص 1). و رجوع به صواب نمودن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صواب نما
تصویر صواب نما
صواب نماینده، آنکه طریق صواب را نشان دهد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صواب رای
تصویر صواب رای
کسی که رای او صواب باشد، درست اندیشه، باخرد، بخرد، برای مثال گویند مرا صواب رایان بهوش / چون دست نمی رسد به خرسندی کوش (سعدی۲ - ۷۲۷)
فرهنگ فارسی عمید
ویژگی کسی که در خواب ملهم شود و از جانب پیشوایان دین مطلبی به او الهام شود
فرهنگ فارسی عمید
(تَ زَ دَ / دِ)
چیزی که بخواب آید. حوادثی یا واقعیتهایی که در خواب برؤیای شخصی می آید. نموده در خواب. به رؤیا آمده
لغت نامه دهخدا
تصویری از خواب نما
تصویر خواب نما
کسی که در خواب به او الهام شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خواب نما
تصویر خواب نما
((~. نَ))
الهام شدن چیزی در خواب
فرهنگ فارسی معین